دخمه طاعون
ببندید در آن شهر را که سینه های مرمرین زنانش پیدا نیست.
بشکنید فانوس ها را در آن شهری که پیکر مردانش، روایتگر تعصب است.
خاموش کنید خورشید را در آن شهری که باکره ها آینه گردان نجابت اند.
بگریزید از آن شهر که غنچه ها نمی شکفند و هیچ بادی بشارت دهنده بهار نیست.
بگریزید از این شهر پست، شهر جذام، دخمه طاعون، که اینجا همه از هم گریزانند.
دور شوید... دور
تا هوای جهل و خرافات، ریه های زندگی را مسموم نکند.
بگریزید از آن شهر که غنچه ها نمی شکفند و هیچ بادی بشارت دهنده بهار نیست.
بگریزید از این شهر پست، شهر جذام، دخمه طاعون، که اینجا همه از هم گریزانند.
دور شوید... دور
تا هوای جهل و خرافات، ریه های زندگی را مسموم نکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر