سخنرانی: (پرفسور واقع گرا) در (در دفاع از برهنگی)
میکروفن امتحان می شود...، 2،0،1،2
چه شگفت انگیز واژگونه شده ایم (تعجب حضار!)
اگر می گفتند که انسان ها در هزاره های گذشته، خرافه پرست بودند و این به دلیل نادانی و محدودیت ها بوده است، می توان توجیه کرد و آنانرا اسیران تاریکی نام نهاد. (هوووم ..... حضار)
اما در زمانه اکنون که کرات آسمانی در تیرس بشر قرار دارند و پیکر یک دایناسور را که در 50 میلیون سال قبل زندگی می کرده است، بازسازی می کنند، ماموت ها را در آزمایشگاه شبیه سازی کرده اند، از روی یک تف ناقابل شما، DNA و جد و آباء شما را نشانتان می دهند، با اینهمه و آنهمه که هنوز نگفته ایم...، چطور است که ما واژگونه شده ایم و همه چیز را برعکس می بینیم! (کنجکاوی حضار)
بله درست شنیدید (ندیدن واقعیات و واژگونگی) عجیب ترین بیماری بشر و بویژه برای ما ایرانیان است.
این یک نوع خطرناک و بسیار کشنده از بیماری هاست که واگیر هم دارد و تا مغز شما را نابود نکند، ول کن نیست! (ترس حضار)
اما اینجانب برایتان خبر خوبی دارم و آن اینست که علاج این خون آشام هستی کش را پیدا کرده ام و می خواهم هر چه سریعتر با شما در میان بگذارم تا درمان شوید و نجات پیدا کنید. (امیدواری حضار)
همه در انتظارند تا پرفسور، راه علاج را بگوید. (نفس حبس شده حضار)
راه علاج و نجات از این انسان کش خطرناک، چیزیست که به آن (واقع گرایی) می گویند.
یعنی باید هر روز دست کم سه مرتبه از این دارو استفاده کنید، به اینصورت که راست راست روبروی (واقعیت) بایستید و نگاه کنید. بیخود با خود ور نروید و هیچ رودربایستی با (واقعیت) نداشته باشید. آنچه را که هست، بدرستی ببینید. و لامپ صداقت خود را امتحان کنید. (کف شدید حضار)
اکنون چنان شده است که ما ماست سفید را سیاه می بینیم !
تمام جنایت ها و بدی های اسلام و ادیان را می بینیم و می گوییم، نه اینها رحمانی و خوب هستند!
برهنگی گلشیفته را می بینیم و می گوییم، نه او برهنه نیست و هی توجیه می کنیم! (منظور کسانی هستند که برهنگی گلشیفته را نمی توانند بپذیرند و شوکه شده اند و مدام می گویند که او هدف دیگری داشته است)
عزیزان برهنگی که دیگر شاخ و دم ندارد! یک زن با برهنه شدن خود، فریاد آزادی خواهی سر داده است و رهایی بدن از پوشیدگی ها را نشان داده است و می گوید: ببینید، این تن من است، این سینه من است، این جسم من است و من بیزارم از پوشیدگی، و شرمی از بدن خود به عنوان یک انسان ندارم ، همچنانکه (علیا ماجده) از واژن خود نیز شرمی نداشت. یعنی شما این چیز به این واقعی را هم نمی توانید ببینید!!! (شگفتی همراه با تاکید حضار)
برهنه روبروی آینه بایستید و با دقت به خود نگاه کنید، چه چیزی می بینید؟
خوب اندام ها ی خود را بررسی کنید، چه چیز غیر طبیعی و یا زشتی وجود دارد؟
آیا احساس سبکی و صداقت نمی کنید؟ آیا این تن شما نیست؟ آیا این پیکر شما تمام هستی شما نیست؟ آیا همانطور که بدن شما طبیعیست، بدن دیگران هم چنین است؟
آری عزیزان، ما باید (واقع گرا) باشیم تا انسان باشیم، باید واقعیت ها را درک کنیم و بگذاریم زندگی، شاخه های بودن را بر روی دیوار های وجودمان برویاند. (کف شدید حضار)
(باکرگی ممنوع)